گو جون هی

جمعه 8 مهر 1401
11:51
اصغر

گو جون هی

نام نام خانوادگی:گو جون هی
Kim Eun-jooGo Joon-hee
고준희
高俊熙
Gao Jun Xi
تاریخ تولد:شنبه، ۹ شهریور ۱۳۶۴
۱۳۶۴/۰۶/۰۹
August 31, 1985
1985-08-31
سن گو جون-هی:37 سال
محل تولد:سئول
برادر:یک برادر کوچکتر
تحصیلات:کارشناسی تئاتر
از دانشگاه کیونگهی
همسر:ندارد
فرزند:ندارد
قد:173 سانتیمتر
وزن:51 کیلوگرم
گروه خونی:B+
رنگ مو:خرمایی
رنگ چشم:قهوه ای
غذا مورد علاقه:گوپچانگ
فیلم مورد علاقه:خروج 2019
رنگ مورد علاقه:سفید
درآمد سالیانه:1 میلیون دلار
ملیت:کره جنوبی
صفحه IMDB:IMDB
یوتیوب:یوتیوب
مهارت هامدلینگ
بازیگری
گو جون هی
بازیگر گو جون هی


[ بازدید : 17 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

بر آن دست بردند آهنگران

يکشنبه 1 خرداد 1401
15:33
اصغر

بر آن دست بردند آهنگران

چنان بد که ضحاک را روز و شب

به نام فریدون گشادی دو لب

بران برز بالا ز بیم نشیب

شده ز آفریدون دلش پر نهیب

چنان بد که یک روز بر تخت عاج

نهاده به سر بر ز پیروزه تاج

ز هر کشوری مهتران را بخواست

که در پادشاهی کند پشت راست

از آن پس چنین گفت با موبدان

که ای پرهنر با گهر بخردان

مرا در نهانی یکی دشمن‌ست

که بربخردان این سخن روشن است

به سال اندکی و به دانش بزرگ

گوی بدنژادی دلیر و سترگ

اگر چه به سال اندک ای راستان

درین کار موبد زدش داستان

که دشمن اگر چه بود خوار و خرد

نبایدت او را به پی بر سپرد

ندارم همی دشمن خرد خوار

بترسم همی از بد روزگار

همی زین فزون بایدم لشکری

هم از مردم و هم ز دیو و پری

یکی لشگری خواهم انگیختن

ابا دیو مردم برآمیختن

بباید بدین بود همداستان

که من ناشکبیم بدین داستان

یکی محضر اکنون بباید نوشت

که جز تخم نیکی سپهبد نکشت

نگوید سخن جز همه راستی

نخواهد به داد اندرون کاستی

زبیم سپهبد همه راستان

برآن کار گشتند همداستان

بر آن محضر اژدها ناگزیر

گواهی نوشتند برنا و پیر

هم آنگه یکایک ز درگاه شاه

برآمد خروشیدن دادخواه

ستم دیده را پیش او خواندند

بر نامدارانش بنشاندند

بدو گفت مهتر بروی دژم

که بر گوی تا از که دیدی ستم

خروشید و زد دست بر سر ز شاه

که شاها منم کاوهٔ دادخواه

یکی بی‌زیان مرد آهنگرم

ز شاه آتش آید همی بر سرم

تو شاهی و گر اژدها پیکری

بباید بدین داستان داوری

که گر هفت کشور به شاهی تراست

چرا رنج و سختی همه بهر ماست

شماریت با من بباید گرفت

بدان تا جهان ماند اندر شگفت

مگر کز شمار تو آید پدید

که نوبت ز گیتی به من چون رسید

که مارانت را مغز فرزند من

همی داد باید ز هر انجمن

سپهبد به گفتار او بنگرید

شگفت آمدش کان سخن‌ها شنید

بدو باز دادند فرزند او

به خوبی بجستند پیوند او

بفرمود پس کاوه را پادشا

که باشد بران محضر اندر گوا

چو بر خواند کاوه همه محضرش

سبک سوی پیران آن کشورش

خروشید کای پای مردان دیو

بریده دل از ترس گیهان خدیو

همه سوی دوزخ نهادید روی

سپر دید دلها به گفتار اوی

نباشم بدین محضر اندر گوا

نه هرگز براندیشم از پادشا

خروشید و برجست لرزان ز جای

بدرید و بسپرد محضر به پای

گرانمایه فرزند او پیش اوی

ز ایوان برون شد خروشان به کوی

مهان شاه را خواندند آفرین

که ای نامور شهریار زمین

ز چرخ فلک بر سرت باد سرد

نیارد گذشتن به روز نبرد

چرا پیش تو کاوهٔ خام‌گوی

بسان همالان کند سرخ روی

همه محضر ما و پیمان تو

بدرد بپیچد ز فرمان تو

کی نامور پاسخ آورد زود

که از من شگفتی بباید شنود

که چون کاوه آمد ز درگه پدید

دو گوش من آواز او را شنید

میان من و او ز ایوان درست

تو گفتی یکی کوه آهن برست

ندانم چه شاید بدن زین سپس

که راز سپهری ندانست کس

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه

برو انجمن گشت بازارگاه

همی بر خروشید و فریاد خواند

جهان را سراسر سوی داد خواند

ازان چرم کاهنگران پشت پای

بپوشند هنگام زخم درای

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد

همانگه ز بازار برخاست گرد

خروشان همی رفت نیزه بدست

که ای نامداران یزدان پرست

کسی کاو هوای فریدون کند

دل از بند ضحاک بیرون کند

بپویید کاین مهتر آهرمنست

جهان آفرین را به دل دشمن است

بدان بی‌بها ناسزاوار پوست

پدید آمد آوای دشمن ز دوست

همی رفت پیش اندرون مردگرد

جهانی برو انجمن شد نه خرد

بدانست خود کافریدون کجاست

سراندر کشید و همی رفت راست

بیامد بدرگاه سالار نو

بدیدندش آنجا و برخاست غو

چو آن پوست بر نیزه بر دید کی

به نیکی یکی اختر افگند پی

بیاراست آن را به دیبای روم

ز گوهر بر و پیکر از زر بوم

بزد بر سر خویش چون گرد ماه

یکی فال فرخ پی افکند شاه

فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش

همی خواندش کاویانی درفش

از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه

به شاهی بسر برنهادی کلاه

بران بی‌بها چرم آهنگران

برآویختی نو به نو گوهران

ز دیبای پرمایه و پرنیان

برآن گونه شد اختر کاویان

که اندر شب تیره خورشید بود

جهان را ازو دل پرامید بود

بگشت اندرین نیز چندی جهان

همی بودنی داشت اندر نهان

فریدون چو گیتی برآن گونه دید

جهان پیش ضحاک وارونه دید

سوی مادر آمد کمر برمیان

به سر برنهاده کلاه کیان

که من رفتنی‌ام سوی کارزار

ترا جز نیایش مباد ایچ کار

ز گیتی جهان آفرین را پرست

ازو دان بهر نیکی زور دست

فرو ریخت آب از مژه مادرش

همی خواند با خون دل داورش

به یزدان همی گفت زنهار من

سپردم ترا ای جهاندار من

بگردان ز جانش بد جاودان

بپرداز گیتی ز نابخردان

فریدون سبک ساز رفتن گرفت

سخن را ز هر کس نهفتن گرفت

برادر دو بودش دو فرخ همال

ازو هر دو آزاده مهتر به سال

یکی بود ازیشان کیانوش نام

دگر نام پرمایهٔ شادکام

فریدون بریشان زبان برگشاد

که خرم زئید ای دلیران و شاد

که گردون نگردد به جز بر بهی

به ما بازگردد کلاه مهی

بیارید داننده آهنگران

یکی گرز فرمود باید گران

چو بگشاد لب هر دو بشتافتند

به بازار آهنگران تاختند

هر آنکس کزان پیشه بد نام جوی

به سوی فریدون نهادند روی

جهانجوی پرگار بگرفت زود

وزان گرز پیکر بدیشان نمود

نگاری نگارید بر خاک پیش

همیدون بسان سر گاومیش

بر آن دست بردند آهنگران

چو شد ساخته کار گرز گران

به پیش جهانجوی بردند گرز

فروزان به کردار خورشید برز

پسند آمدش کار پولادگر

ببخشیدشان جامه و سیم و زر

بسی کردشان نیز فرخ امید

بسی دادشان مهتری را نوید

که گر اژدها را کنم زیر خاک

بشویم شما را سر از گرد پاک


[ بازدید : 18 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

پروفایل پسرانه

جمعه 23 ارديبهشت 1401
13:26
اصغر

پروفایل پسرانه

عکس پروفایل پسرانه شاخ
عکس پروفایل پسرانه شاخ
عکس پروفایل پسرانه لاتی
عکس پروفایل پسرانه لاتی

[ بازدید : 179 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

سودا ارگینجی

شنبه 27 فروردين 1401
19:18
اصغر

سودا ارگینجی

نام نام خانوادگی:سودا ارگینجی
Sevda Erginci
تاریخ تولد:3 اکتبر 1993
یکشنبه، ۱۱ مهر ۱۳۷۲
سن:28 سال و 6 ماه
محل تولد:استانبول
پرچم ترکیه
نژاد:یونانی – مقدونیه ای
محل سکونت:استانبول
تحصیلات:سال دوم دبیرستان
برادر:یک برادر کوچکتر از خود
خواهر:یک خواهر کوچکتر از خود
همسر:ندارد
فرزند:ندارد
قد:159 سانتیمتر
وزن:52 کیلوگرم
گروه خونی:AB+
رنگ چشم:قهوه ای
رنگ مو:خرمایی
غذای مورد علاقه:ماهی
دسر مورد علاقه:تیرامیسو
شهر مورد علاقه:بارسلونا
رنگ مورد علاقه:آبی
فیلم مورد علاقه:طعم گیلاس
عدد مورد علاقه:5
درآمد سالیانه:100 هزار دلار
ثروت:600 هزار دلار
دین:مسلمان
ملیت:ترکیه ای
صفحه IMDB:IMDB
سودا ارگینجی
سودا ارگینجی ویکی پدیا
سودا ارگینجی ویکی پدیا

[ بازدید : 24 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟

سه شنبه 23 فروردين 1401
21:03
اصغر

ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟

منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عیار کجاست؟

شبِ تار است و رَه وادیِ اِیمن در پیش

آتش طور کجا؟ موعد دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

در خرابات بگویید که هشیار کجاست؟

آن کَس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟

هر سرِ مو مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و ملامت‌گر بی‌کار کجاست؟

باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش

کاین دل غم‌زده، سرگشته گرفتار، کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو؟

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست؟

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش، بی یار مهیا نشود یار کجاست؟

حافظ از بادِ خزان، در چمنِ دهر مَرَنج

فکرِ معقول بفرما، گلِ بی خار کجاست؟


[ بازدید : 26 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما :
]
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به نورگرام است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]